سلفی ها چه کسانی هستند و از کجا پیدا شده اند؟
عصرایران بررسی می کند
فتاح غلامی
عصرایران - دنیای امروز بخصوص جهان شیعه در حال حاضر با یکی از تهدیدات جدی در عرصه بینالمللی مواجه است. این مشکل به واسطه ظهور جریانهای تندرو عقیدتی بروز و ظهور پیدا کرده است.
از زمان شکلگیری جریانهای تندرو با لباس "سلفیگری" در دنیای معاصر مدت زمان زیادی نمیگذرد اما وقوع برخی رویدادها و حمایت غرب از گروهی از مسلمانان که نگاهی افراطی به اسلام دارند، رشد سلفیگری و به تبع آن جریان تکفیریها را در پی داشته است.
یکی از عوامل مهم درگیریهای خونین منطقه ، بحث تکفیر شیعیان و مطرح کردن آن از سوی علما و روحانیون افراطی وهابی و سلفی است که باعث قربانی شدن بسیاری از شیعیان بیگناه در منطقه شده است.
متأسفانه به جای برخورد مناسب و معقولانه با این پدیده و اعلام برائت از اقدامات خشن و سرکوبگرایانه، در آذر ماه 1385 ، سی و هشت نفر از علمای سلفی عربستان سعودی در بیانیهای ضمن ابراز تاسف از سقوط بغداد آن را توطئه مشکوک صلیبیون، روافض و صفویها دانستند و هدف از آن را حفاظت و حمایت از اشغالگران و تحدید نفوذ اهل سنت در منطقه ،ایجاد هلال شیعه و تجزیه عراق به سه منطقه کردی، شیعی و سنی خواندند!
کاملاً مشخص بود که در این نوع تقسیم بندی "روافض" شامل شیعیان، "صفویان" همان ایرانیان و "اشغالگران" نیز سربازان صلیبی هستند.
جالب اینجاست که اولین بار بنا به درخواست انگلیسیها در سال 1904میلادی ، عبدالعزیز اول در عربستان توافق و حکم(سری) مبنی بر حق تجمع و تشکیل منطقه یهودی در سرزمین فلسطین را به نفع صهیونیستها صادر کرده است.
سیر تحول
سلفیها روایات خود را مستقیماً از احمد بن حنبل( متولد 241)، احمد بن تیمیه(متولد 728)، ابن القیم الجوزیه(متولد 751) و محمد بن عبدالوهاب تمیمی نجدی( متولد1115) می گیرند. آنها تنها راه رستگاری را پیروی از سلف صالح (صحابه عصر پیامبر "ص") می دانند و بدین عات "سلفی" نامیده شده اند.
سلفیه بعد از "محمد بن عبدالوهاب" به صورت یک شکل و ساختار سیاسی در آمد و هم پیمانی وی با "محمد بن سعود" پایگذار حاکمیت آل سعود در عربستان به این روند تسریع بخشید.
اکنون پیوند میان علما و حاکمان سعودی گرچه دچار تغییر و تحول شده و شیوخ وهابی از برخی اختیارات خود از جمله امر قضا بازماندند اما در عین حال هنوز هم از وضعیت و جایگاه خوبی در نظام سیاسی سعودی برخوردار هستند.
وهابیت بعد از محمد بن عبدالوهاب متحول شد. بخصوص از زمانی که "سید قطب" و برادرش "محمد" به انتقاد از تفکرات محمد بن عبدالوهاب برخاستند و مبانی نظری او در بحث توحید را مورد بررسی قرار دادند.
از نظر این دو ، توحید مورد نظر محمد بن عبدالوهاب توحید ابتدایی و بدوی است و در مواجهه با جریانهای انحرافی کاربردی ندارد.این نو تفکر بیشترین هم پیمانگی را با جریان دربار و سلطنت دارد و از توان لازم برای مواجهه با انحرافات برخودار نیست به همین خاطر جریان وهابیت بعد از تلاشهای فرهنگی برادران قطب به سه بخش تقسیم شد:
1- وهابیت نجدی یا حجازی که هم اکنون به سردمداری علمای وهابی عربستان بر طبل تکفیر شیعیان امامیه، زیدیه و اسماعیلیه میکوبد و البته عملگرا هم نیست و تلاشی برای از بین بردن فیزیکی فرق امامیه نمیکند.
2- وهابیت انقلابی یا جهادی که با نشر افکار سید قطب در عربستان توسط شاگردش "سلمان العوده" و گسترش افکار "ابوالاعلی مودودی" در پاکستان و تلاشهای اخوان المسلمین در مصر ، سر ناسازگاری با اهل کتاب بخصوص یهود و حضور نیروهای بیگانه در خاک کشورهای اسلامی دارد. البته باید در نظر داشت که کسانی که به وهابیت انقلابی اعتقاد دارند در عین انتقادات جدی به شیعه خواهان حذف فیزیکی شیعیان نیستند و جنگ بین فرق اسلامی را بر نمیتابند.
3- جریان تکفیری که چند دهه از شکلگیری آن میگذرد تلفیقی از وهابیت نجدی با تاکید بر جنبههای ضدیت با شیعه و وهابیت انقلابی است. این گروه بخصوص در عراق، افغانستان، پاکستان و بخشهای جنوب و جنوب شرقی و جنوب غربی ایران فعال هستند و از همه امکانات لازم برای حذف مخالفان خود استفاده میکنند.
متأسفانه عملکرد بخش قابل توجهی از علمای اهل سنت در نقد تکفیری ها و اعلام برائت از آنان ، چندان قابل اعتنا نبوده و نتواسته اند آن طور که باید و شاید ، در برابر این افراد بایستند ، افرادی که به نام دین ، سر از تن خلق جدا می کنند و از حسینیه شیعیان در پاکستان تا خیابان های کربلا ، دست به عملیات انتخاری می زنند و یک کشتار داخلی در جهان اسلام را رقم زده اند و نهایتاً چهره ای "ترور محور
" از اسلام در جهان عرضه می دارند.
از زمان شکلگیری جریانهای تندرو با لباس "سلفیگری" در دنیای معاصر مدت زمان زیادی نمیگذرد اما وقوع برخی رویدادها و حمایت غرب از گروهی از مسلمانان که نگاهی افراطی به اسلام دارند، رشد سلفیگری و به تبع آن جریان تکفیریها را در پی داشته است.
یکی از عوامل مهم درگیریهای خونین منطقه ، بحث تکفیر شیعیان و مطرح کردن آن از سوی علما و روحانیون افراطی وهابی و سلفی است که باعث قربانی شدن بسیاری از شیعیان بیگناه در منطقه شده است.
متأسفانه به جای برخورد مناسب و معقولانه با این پدیده و اعلام برائت از اقدامات خشن و سرکوبگرایانه، در آذر ماه 1385 ، سی و هشت نفر از علمای سلفی عربستان سعودی در بیانیهای ضمن ابراز تاسف از سقوط بغداد آن را توطئه مشکوک صلیبیون، روافض و صفویها دانستند و هدف از آن را حفاظت و حمایت از اشغالگران و تحدید نفوذ اهل سنت در منطقه ،ایجاد هلال شیعه و تجزیه عراق به سه منطقه کردی، شیعی و سنی خواندند!
کاملاً مشخص بود که در این نوع تقسیم بندی "روافض" شامل شیعیان، "صفویان" همان ایرانیان و "اشغالگران" نیز سربازان صلیبی هستند.
جالب اینجاست که اولین بار بنا به درخواست انگلیسیها در سال 1904میلادی ، عبدالعزیز اول در عربستان توافق و حکم(سری) مبنی بر حق تجمع و تشکیل منطقه یهودی در سرزمین فلسطین را به نفع صهیونیستها صادر کرده است.
سیر تحول
سلفیها روایات خود را مستقیماً از احمد بن حنبل( متولد 241)، احمد بن تیمیه(متولد 728)، ابن القیم الجوزیه(متولد 751) و محمد بن عبدالوهاب تمیمی نجدی( متولد1115) می گیرند. آنها تنها راه رستگاری را پیروی از سلف صالح (صحابه عصر پیامبر "ص") می دانند و بدین عات "سلفی" نامیده شده اند.
سلفیه بعد از "محمد بن عبدالوهاب" به صورت یک شکل و ساختار سیاسی در آمد و هم پیمانی وی با "محمد بن سعود" پایگذار حاکمیت آل سعود در عربستان به این روند تسریع بخشید.
اکنون پیوند میان علما و حاکمان سعودی گرچه دچار تغییر و تحول شده و شیوخ وهابی از برخی اختیارات خود از جمله امر قضا بازماندند اما در عین حال هنوز هم از وضعیت و جایگاه خوبی در نظام سیاسی سعودی برخوردار هستند.
وهابیت بعد از محمد بن عبدالوهاب متحول شد. بخصوص از زمانی که "سید قطب" و برادرش "محمد" به انتقاد از تفکرات محمد بن عبدالوهاب برخاستند و مبانی نظری او در بحث توحید را مورد بررسی قرار دادند.
از نظر این دو ، توحید مورد نظر محمد بن عبدالوهاب توحید ابتدایی و بدوی است و در مواجهه با جریانهای انحرافی کاربردی ندارد.این نو تفکر بیشترین هم پیمانگی را با جریان دربار و سلطنت دارد و از توان لازم برای مواجهه با انحرافات برخودار نیست به همین خاطر جریان وهابیت بعد از تلاشهای فرهنگی برادران قطب به سه بخش تقسیم شد:
1- وهابیت نجدی یا حجازی که هم اکنون به سردمداری علمای وهابی عربستان بر طبل تکفیر شیعیان امامیه، زیدیه و اسماعیلیه میکوبد و البته عملگرا هم نیست و تلاشی برای از بین بردن فیزیکی فرق امامیه نمیکند.
2- وهابیت انقلابی یا جهادی که با نشر افکار سید قطب در عربستان توسط شاگردش "سلمان العوده" و گسترش افکار "ابوالاعلی مودودی" در پاکستان و تلاشهای اخوان المسلمین در مصر ، سر ناسازگاری با اهل کتاب بخصوص یهود و حضور نیروهای بیگانه در خاک کشورهای اسلامی دارد. البته باید در نظر داشت که کسانی که به وهابیت انقلابی اعتقاد دارند در عین انتقادات جدی به شیعه خواهان حذف فیزیکی شیعیان نیستند و جنگ بین فرق اسلامی را بر نمیتابند.
3- جریان تکفیری که چند دهه از شکلگیری آن میگذرد تلفیقی از وهابیت نجدی با تاکید بر جنبههای ضدیت با شیعه و وهابیت انقلابی است. این گروه بخصوص در عراق، افغانستان، پاکستان و بخشهای جنوب و جنوب شرقی و جنوب غربی ایران فعال هستند و از همه امکانات لازم برای حذف مخالفان خود استفاده میکنند.
متأسفانه عملکرد بخش قابل توجهی از علمای اهل سنت در نقد تکفیری ها و اعلام برائت از آنان ، چندان قابل اعتنا نبوده و نتواسته اند آن طور که باید و شاید ، در برابر این افراد بایستند ، افرادی که به نام دین ، سر از تن خلق جدا می کنند و از حسینیه شیعیان در پاکستان تا خیابان های کربلا ، دست به عملیات انتخاری می زنند و یک کشتار داخلی در جهان اسلام را رقم زده اند و نهایتاً چهره ای "ترور محور
" از اسلام در جهان عرضه می دارند.
[ شنبه 92/11/19 ] [ 12:4 صبح ] [ جلال ]